به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت:
این طیف پس از علنی شدن شکست فاحش دشمن در به آشوب کشاندن ایران،سعی کردهاند ارتکاب جنایت و شرارت و آتشافروزی از سوی آشوبگران کممقدار را پنهان کرده و نام انتقاد و اعتراض به این تحرکات بپوشانند. آنها میگویند یا باید در خیابان اجازه اعتراض را داد و یا مطالبات مردم امکان پیگیری در صندوق رأی داشته باشد.
به عنوان مثال روزنامه اعتماد در تیتر اول خود نوشت «مسیر پیگیری مطالبات مردم در بسترهای قانونی؛ خیابان یا صندوق رأی. مردم باید احساس کنند از دل یک کنشگری خردمندانه میتوانند مطالبات خود را محقق کنند.»
روزنامه سازندگی هم از قول حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران نوشت: این روال که هر بار عدهای در خیابان اعتراض کردند، جمهوری اسلامی طرفداران خود را به خیابانها بکشد و راهپیمایی به راه بیندازد، چقدر در درازمدت نتیجهبخش است؟ آیا راهحل در خیابان است؟ آیا در حوادث سه هفته اخیر، برندهای وجود داشت و نتیجهای عاید کسی شده است؟ با حضور در خیابانها در روزهای اخیر چه دستاوردی رخ داده است؟ آیا نظام همین که بتواند بحرانی را اداره کند و پشت سر بگذارد، برنده است؟ الان نیروهای امنیتی فائق غائله اخیر هستند چون توانستند در نهایت در حالت کلی موضوع را کنترل کنند؟
به نظر میرسد، به طور حتم نارضایتی بسیار وسیعتر از چیزی است که در خیابان دیده میشود. آیا مسئولان ما باید از اینکه توانستند خیابان را مدیریت کنند، راضی باشند؟ آیا نباید به سمت این برویم که عالمانه اظهارنظر و بیطرفانه پژوهش و بررسی کنیم؟ نباید بفهمیم این نارضایتی چه آرایشی دارد و مردم از چه ناراحت هستند و مطالبات انباشته شده مردم چه چیزی است و بعد درباره مسائل اظهارنظر کنیم و راهکار ارائه دهیم؟
مرعشی با ادعای اینکه جمهوری اسلامی نمیتواند برای یک دوره طولانی به اکثریت مردم بیتفاوت باشد، میافزاید: «اگر در چند انتخابات گذشته فضای سیاسی کشور رقابتی بود همه این جوانانی که این چند شب اعتراضات سیاسی داشتند، همه جذب سازمانهای سیاسی و کمپینهای انتخاباتی میشدند و انرژیشان را در انتخابات تخلیه میکردند. وقتی انتخابات حداقلی برگزار میشود و رقابتی در انتخابات وجود ندارد، جوانانی که خواهان تأثیرگذاری در عرصه سیاسی کشور هستند با مطالبات انباشته شده در این برههها به کف خیابان میآیند و در حوادث اجتماعی اینچنینی بسیار سریع مطالبات سیاسی را به مطالبات اجتماعی تبدیل میکنند.»
درباره این رویکرد افراطیون مدعی اصلاحات چند نکته گفتنی است. نخست اینکه کاملاً روشن است کدام رسانههای وابسته به آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی، به اغتشاشات اخیر تحریک میکردند و به شکل آنلاین، مشغول تحمیق مخاطبان خود بودند. از جمله شبکه بدنام ایران اینترنشنال که به تصریح خبرنگار صهیونیستی مانند باراک راوید، بازوی جنگ اطلاعاتی موساد علیه ایران هستند. جالب اینکه معاون وزیر ارشاد در دولت اصلاحات هم سردبیر این شبکه است و بسیاری از همکاران فراری نشریات مدعی اصلاحطلبی در این شبکه یا شبکههای بدنام مشابه مثل بیبیسی، صدای آمریکا، متولد و... فعالیت میکنند.
این واقعیت هم روشن است که عناصر تحریک شده در نسخه اخیر با میدانداری گروهکهای ورشکسته و تروریست، موظف بودند خلأ بزرگ عدم همراهی ملت ایران را از طریق شرارت و جنایت و آتشافروزی پر کنند. حجم و شدت جنایتها و شرارتهای ارتکابی در ماجرای اخیر، کم سابقه است.
بنابراین سؤال نخست این است که چرا افراطیون مدعی اصلاحات باید این اقدام جنایتکارانه و شرارتبار را که اکثریت قاطع ملت ۸۵ میلیونی ایران و جمعیت ۸ میلیون نفری تهران به بانیان آن بیمحلی کردند و حاضر نشدند با اوباش آشوبگر همراهی کنند، نام اعتراض و مطالبه مدنی میگذارند و به نام مردم و ملت ایران جا میزنند؟! برای اسرائیل و آمریکا میتوان از این روشنتر پادویی کرد؟! ملت، آن دهها میلیون نفری بودند که با برگزاری راهپیماییهای باشکوه، دشمن و مزدوران آنها را تحقیر کردند.
ثانیاً همین جماعت چنان دم از صندوق و انتخابات میزنند که گویا مثلاً در انتخابات سال گذشته نامزد نداشته و ۱۶ گروه و حزب آنها به همراه ورشکستگانی مانند خاتمی از وی حمایت نکرده و با این وجود بیش از ۲/۴ میلیون رأی کسب نکردهاند!
ثالثاً افراطیون ضمن پنهان شدن پشت نام مردم، چنان انتخابات و صندوق را راه میدانند که انگار همانها نبودند در سال ۱۳۸۸، علیه جمهوریت و اسلامیت شوریدند و سعی کردند ضمن تعطیلی انتخابات و رأی مردم، توقع دشمن را در پروژه «تقلب، اسم رمز آشوب و براندازی» پیش ببرند.
یادآور میشود فیگورهای مدنی و مسالمتجوی برخی از منافقین مدعی اصلاحات در حالی است که برخی از اعضای همین احزاب (نظیر فائزه هاشمی حامی علنی تحریم ملت ایران و طرفدار جدی ترامپ) در جریان آشوبافکنی و فتنهانگیزی اخیر دستگیر شد و قبل از او هم برادرش یاسر هاشمی بازداشت
شده بود.